راستش را بخواهی با
رفتنت خیلی چیزها تغییر کرد...دقیقا سه شنبه بود...تا مدتها بعد از رفتند از تمام
سه شنبه ها متنفر بودم ...دوست داشتم بودنت را بیشتر درک میکردم...دوست داشتم این
روزها بودی ..اما این روزگار به دوست داشتن من کاری ندارد کار خودش را
میکند...
پ.ن: پدرجون عزیزمان یازده سال است که نیست و ما هنوز به یادش هستیم و
از رفتنش دلگیر ...
فاتحه ای به یادش می خوانیم و افسوس می خوریم از
نبودنش...
یادش گرامی و روحش شاد...
روحش شاد /
روزهات شادتر ...
سلام
مرگ پایان نیست
روحش شاد و قرین رحمت الهی
محمد ومینو